loading...
بهترین سایت سرگرمی وتفریح ایران
NAVID بازدید : 92 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

سلام
یکی از فانتزی هام اینه که با یکی تو خیابون دوست شم.بعد بفهمم اون یه سارق در دست تعقیبه.و بابام هم یه پلیس باشه.بعد از چند روز اون سر یه میدون بین پلیسا گیر کنه.منم که آخر دوستی ام برم بزنم تو پلیسا و اونا رو تا جایی که می تونم بزنم.بعد سه چار تا تیر به پشتم بخوره و درحالی که دارم میمیرم بگم:اگه بمیرم حسابتون رو میرسم.اونا هم از ترس من رو ببرن بیمارستان و به طرز معجزه آوری نجات پیدا کنم.آخه دکتر گفته بود اگه 2 دقیقه دیرتر آورده بودین الآن مرده بود.من پس از دوران نقاهت هم دست پلیسا بشم و طی یک حمله انتحاری اون سارق رو بگیریم و من هم به اون سارق بگم از اول هم با تو نبودم و من جاسوس بودم.و اون بگه پس چرا من رونجات دادی؟من بگم چون تو شبیه پسر خاله دختر دایی مادر بزرگ مامان منی!ههههههههههههههه
انصافا این پست یه لایک هم نمی خواد؟
تازه این 13 امین پست منه و فقط 8 تاش تایید شده.
لطفا با لایک ان پست من رو حمایت کنین

NAVID بازدید : 12 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

فانتزی من اینه توآخرت بعدازسبک وسنگین کردن اعمال ورفتار مخاطب خاصم کارنامشوبدن دست راستش دربهشتو براش باز کنن همینکه پاشوبذاره تویهشت یهو باصدای بلند بهش بگن وایسا اول باید از شکننده حلالیت بطلبی اونم بیاد التماس کنه که ببخشمش منم اصلا به حرفاش توجه نکنم سرموبالا بگیرم وبگم برو جانم خداروزیتو جای دیگه حواله کنه اونم گریه کنه التماس کنه بهش بگم هرکی خربزه میخوره باید پای لرزشم بشینه تواین حرفا آروم آروم توافق محوشم ...

NAVID بازدید : 20 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﺤﺎﻟﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ...
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﯾﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺪﻩ ﻣﻦ ﺑﺎﺑﺎ ...ﻣﻨﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﻩ ﮐﻪ ﻧﺸﻨﯿﺪﻣﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻨﺪﻩ ....ﺍﺧﺮﻡ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﻩ ﺑﺮﯾﺰﻩ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺑﮕﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﺎﺍﺍﺍ ﻋﯿﺐ ﻧﺪﺍﺭﻩ ....
ﻋﻮﺽ ﺍﻭﻥ ﮐﺎﺭﺍ ﻣﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﭙﺮﻡ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﺑﻮﺳﺶ ﮐﻨﻢ ﺑﮕﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺑﺎﺑﺎ ...ﻭﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺪﻩ
ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﻪ ﻣﺤﺎﻝ

NAVID بازدید : 20 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

*محــــــد3 جــــــون*
یکی از فانتزیام اینه که من و دوستم(دختر)بریم بانک دزدی بد در حال خالی کردن گاو صندوق بانک یهو ماموران زحمت کش نیرو انتظامی با اسلحه بهمون حمله کنن بد منم در حالی که کیسه ی پول رو میزارم روشونم بایک حرکت خرکی با جفتک بپرم رو شیشه ها و شیشه هارو خورد کنم بد فرار کنم برم تو ی یه بیمارستان قایم شمو و برم لباس دختورا رو بپوشم و یه ماسک بزنموسریع بیام بیرون بد در حالی که پلیسا دارن دنبال من میگردن با همون لباس دختوری از کنارشون رد شم ودرحالی که توی راه رو قدم میزنم یدفه یه خانوم پرستاره بیاد دستمو بگیره بگه:اِاِاِاِاِ خانومxشما کوجایی من دارم سه ساعت دنبالتون میگردم بد منم اومدم که بگم من دکتر نیستم دستمو کشید برد تو اتاق عمل بد من همون جا دوستمو ببینم که تیر خورده تو کلیش وداره عین شیلنگ از خون میره بد من بگم هســـــــــتی تو چه مرگت شده پاشو تن لشتو جم کن گم شیم بریم تو افق بد اونم بـگه نه تو برو منو ول کن
و......همون موقع بیهوش بشه بد منم تیغ جراحی رو بردام وشیکمشو ببرم و دست کنم تو کلیش 3تا گلوله در بیارم بد همون موقع دختوره بگه {کارت عالی بود }بد منم بهش بگم که دختور نیستمو از این حرفا بد اونم در حالی که فکش اندازه کهکشان راه شیری باز مونده یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش بکنم بد منم چون راه افقو بلد نبود برم دنبال در خروجی و خارج بشم بد در حالی که دارم میرم خونمون پلیسا بهم حمله کنن و دستگیرم کنن ببرنم زندان اب خونک بخورم...
<فانتزی ما به سر رسید/محدثه به افق نرسید>

NAVID بازدید : 20 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه ک ی شب ک تو سکوت و تاریکی مطلق دارم میخوابم این درو دیوار خونه قلنج نشکونن.....
والا بخدا...

NAVID بازدید : 20 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه که تو کنکور (که دادم)رتبه ام 25 بشه و زیستم بشه98%بعدش منم برم پزشکی تهران بعد به معلم زیستم زنگ بزنم بگم زیستو98% زدمو از 93%اون دوستمونم خوشحالتر بشه و منو به رخ اون بکشه نه اونو به رخ من !
صدام کنن یه برنامه ی تلویزیونی حرف بزنم بگم هیچ کلاسی نرفتم و همه اش پشتکار خودم بوده و روزی 3ساعت درس خوندم و همه غبطه بخورن به هوش سرشار من!
کاش واقعی بشه اگه واقعی هم نشد همون طور که فک میکنم بشه یهو اشتباه گزینه ها رو طوری وارد نکرده باشم که رتبه ام نجومی بشه....

NAVID بازدید : 21 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

يكي از فانتزيام اينه كه اين مخترع كلمه فانتزي رو ببينم و ازش بخاطر اينكه موجبات شادي و تفريح مارو فراهم كرده تشكر كنم بعد برم تو افق محو نشم!!!

NAVID بازدید : 14 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

يكي از فانتزيام اينه كه يه اسب داشته باشم بعد با خانواده بريم كنار دريا من اسب سواري كنم دريا طوفاني بشه يه موج بزرگ بزنه منو اسبم ببره
بعد بابام از دور ببينم داره مياد طرفم و اسب رو نجاتش ميده و من توو افق غرق ميشم. مخاطب خاصم نداشته باشم كه بياد نجاتم بده فردا صبحش مامانم به بابام بگه كو پسرمون؟!!!!!
بابام:حتما بازم پاي كامپيوتره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانم:شايدم با دوستاش رفته بيرون؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يعني فك كن نبودنم چقد احساس ميشه؟؟؟؟؟؟

NAVID بازدید : 14 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه که بعد از افطار بتونم همه خوراکی هایی یو که تو طول روز هوس میکنما بوخورم
لایک:ارزو برجوانان عیب نیست.

NAVID بازدید : 17 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یعنی میشه خدا یه روز تو همین ماه بیام تو 4jok یه جوک بذارم بعد یهو ببینم سیستم هنگ کرده ! 2 دقیقه واستم هیچ اتفاقی نیفته ! 3 دقیقه واستم یهو صفحه ارسال جوک بازشه که نوشته باشه : شما میتوانید 999 جوک یا اس ام اس برای ما ارسال کنید ! من هم در همون حالت با دهن روزه برم سمت افق !!!!
لایک = آرزو بر جوانان عیب نیست !

NAVID بازدید : 21 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

فانتزي من اينه كه١روزقطارباسرعت بيادبعدكوهم ريزش كنه،من(مسل،مثل،مصل)دهقان فداكارلباسم رودربيارم آتيش بزنم،بعدمخاطب خاصم سربياره بيرون بخوادبگه امين منم بگم بكپ سرجات يخ زدم اسگل بعدقطاروسنگ وهمه چيزبه هم بخوره نابودبشن منم ازسرمامنجمدبشم.

NAVID بازدید : 8 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

فانتزی من اینه که با یه شات گان برم تو افق کسایی که میخوان تو افق محو شنو از زمین محو کنم

NAVID بازدید : 15 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

فانتزی من اینه که بدونم رنگ واقعی افتاب پرست چیه ؟؟؟؟
.
.
.
لامصــــــــــــبا هر وقت یه رنگن !!!!

NAVID بازدید : 18 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

بروبچ وضع شما خیلی خوبه من بچه یعنی اوایل دوران نوجوانی فکر میکردم یه کسی تو آلمان منتظرمه هرروز فانتزیم بود که برم آلمان اون کسی که منتظرمه رو ببینم هنوزم اینقدرتحریم نشده بودیم بخدا یه اوضاعی بود نپرس اخه کسی نبود بگه احمق زبون آلمانی بلدی پاسپورت داری میرفتی اونجا مثل بزاونونگاه میکردی که چی بشه اما بخدا این احساسو داشتم الانم دارم دعاکنین یه روز برم شاید فانتزیم واقعی شد

NAVID بازدید : 14 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه که فوتبالیست بشم گل بزم کلی خوشحالی کنم بازیناهم بریزن روم بعد ببینیم پرچم کمک داور اومده بالا یعنی افساید بعد بگیم ای بابا

NAVID بازدید : 14 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی ازفانتزی های حیلم اینه یه روز که دارم فیلم مورد علاقمو نگاه میکنم وسطش پیام بازرگانی بیادو اقای ایمنی نکات ایمنی توضیح بده ومنم قاطی کنم برم شیر گازوبازکنم اقای ایمنی که اومدتابیاد حرف بزنه جوری چکش بزنم که راه خونشو گم کنه کصافططططط باروحیه ادم بازی میکنه

NAVID بازدید : 15 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

به عنوان دارنده پر لايك ترين پست هفته دعوتم كنن برنامه ماه عسل(فانتزيم اينه!) بعد مجريه همينجو بم زل بزنه و تا يه ربع حرف بزنيم يهو بگه يه سورپرايز برات داريم،با اشاره مجرى دو تا آقا داخل بيان كنار من بشينن مجرى بگه اينارو ميشناسى؟ اين مدير همون سايتيه كه پستاتو ازش كپى ميكنى! اون يكى پليس سايبريه!!
بعد من همينجور كه عرق شرم ميريزم و آبش محوطه رو گرفته و تا زانومون رسيده داش عباس با يه قايق موتورى بياد سند فورجوكو بذاره تا آزاد شم يهو سلنا سوار فيل فورجوك پيداش شه بگه عباس من اومدم بچه هامو ببرم عباس بگه فعلا بزا فرزادو آزاد كنم بگو خوب!
_خلاصه هردومونو ببرن زندانو تو پايان برنامه خواجه جاستين ترانه سريال "فورجوكانه" به نام "تصور يه لايك تو" رو بخونه:
ترانه در پست بعدى

NAVID بازدید : 20 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه تو سال تحصیلی جدید وقتی معلم منو برا درس صدا زد بهش بگم:من درس نخوندم بگو خوب!

NAVID بازدید : 17 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتریام اینه که یه دراکولا پیدا بشه گازم بگیره بعدش قبل از اینکه خونمو بخوره، بمیرم از دستش فرار کنم.
بعدش در اثر گازی که منو گرفته خودم تبدیل به دراکولا بشم تا ابد خوشگل و جوون بمونم...
(فقط این فانتزیم یه مشکل داره، اونم اینکه نمیدونم با چی تغذیه کنم بعد دراکولا شدنم!!!)

NAVID بازدید : 16 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه که یه خواننده مشهور بشم بعد جاستین بیبر ازم تقاضای کنسرت دونفره تو لاس وگاس بکنه منم یکم ناز کنم بعد قبول کنم برم لاس وگاس هفت تیرمو در بیارم بذارم رو شقیقه ی جاستین تا دم در ببرمش سوار ماشینش کنم ببرمش یه جای متروکه 3روز هیچی بهش ندم و اهنگای مزخرفشو بذارم گوشض کنه تا بفهمه ما چی میکشیم در اخرم FBI(فدراسیون باقالی خوران ایران خخخخ) بیاد بگیرتم ازم تشکر کنه و بگه راحتون کردی دستت درست بعد ازم بپرسه تقاضایی داری منم خیلی خاضعانه (خازع انه خاذ آ نه) بگم سند کاخ سفید کافیه
اونام ببینن خیلی پررو شدم ترانسفرم کنن ایران منم با استقبال عمومی همراه شم.
لایک:خدا از دهنت بشنوه کاش جاستینو میکشتی
جواب لایک: میخواستم بکشمشا گفتن بدآموزی داره نکشتمکش
مقلطه نیا قومپز در نکن منو نذارید تو امپاسا لایک کنید

NAVID بازدید : 7 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام.................نه.......... اولین و اخرین فانتزی من اینه که
یه روزی مامان و بابام برگردن تا واسه همیشه پیشم بمونن
تا واسه همیشه داشته باشمشون
تا واسه همیشه از محبتشون بی دریغ نمونم
واسه همیشه......................

NAVID بازدید : 17 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

فانتزی من اینه که واسه یه بار هم ک شده فققققققط یه بار هم ک شده این ماه رمضونی شبا بجای اینکه بشینم پای 4جوک برم نماز شب ودعاو.......بخونم
والللللللاااااااااااا بخدا از کارو زندگی افتادیم
حداقل بزن لایکو شادشیم...

NAVID بازدید : 20 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

ترانه "تصور يه لايك تو" از خواجه جاستين(تيتراژ پايانى سريال "فورجوكانه")
منو با فانتزيم رها نكن
تو هم به كار لايك زدن برس
اگه هنوزم فانتزى ميخاى
خودت به داد پست من برس
من از تصور يه لايك تو
رو شونه ى تو گريه مىكنم
منى كه لايك ازت ميخام فقط
ببين چه پستايى رو هديه مىكنم
تمام ع___مر رد شدم از لايك
ببين كجا ميخام يه لايكتو
به پست ق__بل نگاه نمىكنم
كه نا اميد نشم به لايك تو
به هر طري___ق ازت يه لااايك ميخام،ولى براى پست من كمه
خودت به م___ن بگو فداى پست توپ تو هزار تا لايكم__ه
منو با فانتزيم رها نكن...

NAVID بازدید : 13 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

راسش بابای ما همیشه واسه خودش اب معدنی می گیره میگه معده ی من حساسه و شیشه اب جدا از بقیه ی شیشه ها می ذاره یکی از فانتزیام اینکه یه بار شیشه ی اب معدنیش رو خالی کنم و بعد شیشه رو با اب شیر پر کنم و بذارم سرجاش

NAVID بازدید : 12 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

فانتزی من اینه روزی که از این دنیا رخت برکندم تو تمام لیگ های فوتبال دنیا از چین تایپه بگیر تا لیگ برتر انگلستان بمناسبت این رخت برکندن، یک دقیقه سکوت اعلام کنند

NAVID بازدید : 20 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه که بایکی از استادای زن ذلیل دانشگامون ازدواج کنم بعد همش سرکلاس ضایش کنم اونم نتونه چیزی بم بگه بعد شب امتحان کلی خودمو براش لوس کنم سوالا رو ازش کش برم صبم زودتر از اون برم سوالا رو به همه لو بدم واااااااییییی چه حالی بده لایک:حتما به ارزوت میرسی لایک :خاک برسر خوش خیالت

NAVID بازدید : 19 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه برم اداره اگاهی بگم ببخشید افسر نگهبان کجاست اونام بگن میخوای چیکار منم با کمال حس تاصف (طاسف تاسف)بگم میخوام خودمو معرفی کنم بعد یارو (پلیسه دیگه) دستمو بگیره ببره پیش افسر نگهبان بگه بفرما مام که خجالتی بگیم نه اول شما اون بگه من بگم اون بگه من بگم تا بلاخره افسر نگهبانه قاطی کنه بگه بگو خودتو معرفی کن منم بگم بنده اقای مهدی هستم فرزند بابام به شماره شناسنامه 137.....سه تا شماره اخرش 465 از شما کمال تشکر را دارم
خدانگهدار
لایک: اون با کماله تاسفش چی بود په
جواب لایک: فرمالیته بود کسی شک نکنه
هر کی لایک نکنه....
نکرده دیگه من چی دارم بهش بگم
بامراماش لایک کنن

NAVID بازدید : 18 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

فانتیزیه من اینه که یک روز از خواب بیدار بشم مامانم بجای اینکه بگه سریع اتاقتو تمیز کن بگه گلم صبح بخیر
لایک:♥
لایک:♥
بچه ها تازه عضو شدم با لایک هاتون شادم کنید♥

NAVID بازدید : 14 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه پسرم )1سالشع( بزرگ بشه ، 1 بهش بگه جون مادرت، اونم غیرتی بشه
ناشکری نمیکنم بگم بچم گودزیلایی چیزیه ها، هروقت میبینه ما شش دنگ هواسمون به 1 فیلمه بی رو درواسی با او 1 وجب قدش خودشو بچهاردست و پا به تلویزیون میرسونه و خیلی فانتزی تلویزیونو خانوش میکنه و غش غش میخنده و دست نیزنه
شما خودتون بگین این که دهه نوریه و امروز تازه شده 1 سالش از گودزیلا هم بدتر نیست؟

NAVID بازدید : 17 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه که با لباس مبدل برم افق همه ی برو بچه های 4جوک رو که رفتن تو افق محو شدن یا قایم شدن ویا با تطمیع ویا ارعاب, خواسته یا ناخواسته به هرنحوی خودشون رو به افق رسوندن رو به میهن عزیزمون برگردونم وخانواده شون رو از نگرانی دربیارم وبشم قهرمان 4جوک.چه وضعشه آخه هر کی از مامانش قهر میکنه میره افق.لطفا حرمت افق رو نگه دارید.

NAVID بازدید : 14 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینکه
توی این فیلملا که وقتی طرف تیر میخوره یا چاقو میخوره یا به هر نحوی کارش به بیمارستان و عمل کردن میرسه... پرستار میگه مریض خیلی خون از دست داده و به خون احتیاج داریم... وقتی همراهاش می پرسن چه گروه خونی؟ نگه Oمنفی .... عایا چرا یه بار فقط یه بار نمیگن A یا Bیا حتی Oمثبت....چراااااااااااااا...عایا

NAVID بازدید : 19 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیای افسون خانوم اینه که:
بابام مثه ممد جواد تو مادرانه همش دنبال کارای دوستاش باشه و بیرون باشه بعد وقتی میاد خونه مامانم مثه زنش ک یادم نی اسمشو براش چایی بیاره بگه خسته نباشی !خیلی زحمت میکشی!!برات بالش پتو بیارم استراحت کنی عایا؟؟
****!!!افســــــــــــــون!!!*****
میگم لایک کن،بگو خب!:‏|‏

NAVID بازدید : 5 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیهام اینه که یه دریایی یا اقیانوسی خشک بشه و من برم توش بگردم!!!
خدایا یعنی میشه...

NAVID بازدید : 18 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزی هام اینه که یکی با هفت تیرش منو خلاص کنه بعد صفحه ی پشت 4جوک رو واسه من مشکی کنن این ماموت بالای صفحه هم زجه بزنه...همینو بس

NAVID بازدید : 12 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

سلام.
یکی از فانتزیام اینه که دارم کنار یه رودخونه راه میرم با یه عینک دودی خفن مدل 2014 که هنوز توی بازار نیست.. که ناگهان از وسط رودخونه یه زیر دریایی به بزرگی 070 متر بزنه بیرون .منم که اصلا تعجب نکردم از کنارش رد بشم و صاحب زیر دریایی هم به خاطر این کارم هنگ کنه و کلا ریتارت بشه. اره داشتم میگفتم. بعد ناگهان عشجم زنگ بزنه بده من تو دردسر افتادم بیا کمکم منم زنگ بزنم بروبچ اوانجرس بیان . بعد از چند دقیقه معتلی با بروبچ اوانجرس برسیم ببینم بله هرکول و پسر جهنمی که تازه شاخشو تیز کرده عشجم رو گرفته منم که اصلا حال ندارم بگم داش هالک بزنه کتلتشون کنه و منم در اون حین(هین) لباسمو درارم و بم سوپر من و برم عشجمو از توی اون درگیری نجات بدم و با هم بریم به یه دنیای دیگه . و یدفعه مامانم با لگد بزنه تو صورتم بگه بسه دیگه بلند شو اون هیکل بریختو جمع کن حالم بهم خورد . ...

NAVID بازدید : 22 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

فانتزی من اینه که بدونم:
ادم هایی مثل محمد جواد واقعا وجود دارن؟ یا اینجور شخصیت ها فقط مال تو فیلما هستن؟

NAVID بازدید : 24 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

بدم مي اومد واقعا به دوستانم هم ميگفتم نکشید این سیگار لعنتی رو حتي با افراد سيگاري نمي پلکيدم .
وقتي بخاطرش با مادرم دعوا کردم بعدش مث سگ پشيمون شدم . تو دلم گفتم بخاطر يه دختره غريبه ببين چي کاري کردم با مادرم هموني که منو بدنيا اورد هموني که بهم تربيت داد همونی که بهم کمک کرد روي پام وايستم . هموني که شبا بيداري ميکشيد تا منو خواب کنه
از اون موقع من شدم يه پسر افسرده يه پسر بد اخلاق يه پسر سيگاري يه پسر فانتزي گرا

NAVID بازدید : 24 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

یکی از فانتزیام اینه که دانشگاه قبول شم 13 سال درس بخونم دکتر شم بعد یه وانت بخرم گوجه بفروشم خخخخخ
لایک:ما به سلامت عقلت شک داریم
جواب لایک:منم همچنین خخخخخخخ
بامراماش لایک کنن

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2205
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 52
  • آی پی دیروز : 131
  • بازدید امروز : 1,938
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,371
  • بازدید ماه : 4,678
  • بازدید سال : 14,444
  • بازدید کلی : 84,216
  • کدهای اختصاصی