loading...
بهترین سایت سرگرمی وتفریح ایران
NAVID بازدید : 19 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

*محــــــد3 جــــــون*
یکی از فانتزیام اینه که من و دوستم(دختر)بریم بانک دزدی بد در حال خالی کردن گاو صندوق بانک یهو ماموران زحمت کش نیرو انتظامی با اسلحه بهمون حمله کنن بد منم در حالی که کیسه ی پول رو میزارم روشونم بایک حرکت خرکی با جفتک بپرم رو شیشه ها و شیشه هارو خورد کنم بد فرار کنم برم تو ی یه بیمارستان قایم شمو و برم لباس دختورا رو بپوشم و یه ماسک بزنموسریع بیام بیرون بد در حالی که پلیسا دارن دنبال من میگردن با همون لباس دختوری از کنارشون رد شم ودرحالی که توی راه رو قدم میزنم یدفه یه خانوم پرستاره بیاد دستمو بگیره بگه:اِاِاِاِاِ خانومxشما کوجایی من دارم سه ساعت دنبالتون میگردم بد منم اومدم که بگم من دکتر نیستم دستمو کشید برد تو اتاق عمل بد من همون جا دوستمو ببینم که تیر خورده تو کلیش وداره عین شیلنگ از خون میره بد من بگم هســـــــــتی تو چه مرگت شده پاشو تن لشتو جم کن گم شیم بریم تو افق بد اونم بـگه نه تو برو منو ول کن
و......همون موقع بیهوش بشه بد منم تیغ جراحی رو بردام وشیکمشو ببرم و دست کنم تو کلیش 3تا گلوله در بیارم بد همون موقع دختوره بگه {کارت عالی بود }بد منم بهش بگم که دختور نیستمو از این حرفا بد اونم در حالی که فکش اندازه کهکشان راه شیری باز مونده یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش بکنم بد منم چون راه افقو بلد نبود برم دنبال در خروجی و خارج بشم بد در حالی که دارم میرم خونمون پلیسا بهم حمله کنن و دستگیرم کنن ببرنم زندان اب خونک بخورم...
<فانتزی ما به سر رسید/محدثه به افق نرسید>

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2205
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 35
  • آی پی دیروز : 131
  • بازدید امروز : 982
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,415
  • بازدید ماه : 3,722
  • بازدید سال : 13,488
  • بازدید کلی : 83,260
  • کدهای اختصاصی