يكي از فانتزيام اينه كه يه اسب داشته باشم بعد با خانواده بريم كنار دريا من اسب سواري كنم دريا طوفاني بشه يه موج بزرگ بزنه منو اسبم ببره
بعد بابام از دور ببينم داره مياد طرفم و اسب رو نجاتش ميده و من توو افق غرق ميشم. مخاطب خاصم نداشته باشم كه بياد نجاتم بده فردا صبحش مامانم به بابام بگه كو پسرمون؟!!!!!
بابام:حتما بازم پاي كامپيوتره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانم:شايدم با دوستاش رفته بيرون؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يعني فك كن نبودنم چقد احساس ميشه؟؟؟؟؟؟
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی