loading...
بهترین سایت سرگرمی وتفریح ایران
NAVID بازدید : 15 یکشنبه 06 مرداد 1392 نظرات (0)

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----‏
تو يه روز سرد زمستوني؛ يه گنجيشك كوچيك رو يه شاخه نشسته بود. هوا خيلي سرد بود و گنجيشكك قصه ما ديگه طاقت نداشت...
تا اينكه يخ زد و افتاد زمين‏!‏‏!‏ ^_^
ديگه اشهدشو خونده بود و داشت نفس هاي آخرو ميكشيد که يه گاو كه از اونجا ميگذشت (گلاب به روتون‏)‏ روش "پي پي‏"‏ ميكنه و گنجيشكه از گرماي "پي پي‏"‏ گاوه يكمي جون ميگيره‏!‏ ^_^
ولي هر چي تقلا ميكنه؛ نميتونه خودشو از شر "پي پي‏"‏ گاوه نجات بده؛ پس شروع ميكنه به جيك جيك كردن...
كه يه گربه پدرسوخته صداشو ميشنوه و مياد از "پي پي‏"‏ درش مياره و بعد...
ميخوردش‏!‏‏!‏‏!
پايان‏!‏ ^_^
----------------
نتيجه اخلاقي داستان:
1‏)‏ هر كس روت "پي پي‏"‏ كرد؛ دشمنت نيست
2‏)‏ هر كس از "پي پي‏"‏ درت آورد؛ دوستت نيست
3‏)‏ هر وقت تا خرخره تو "پي پي‏"‏ گير كردي؛ سعي كن جيكت در نياد‏!
.
خب بچه هاي گلم؛ اينم از لالايي امشبتون. زود بريد بخوابيد وگرنه يه داستان ديگه براتون تعريف ميكنما!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2205
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 131
  • بازدید امروز : 685
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,118
  • بازدید ماه : 3,425
  • بازدید سال : 13,191
  • بازدید کلی : 82,963
  • کدهای اختصاصی