بعدظهر تو خونه خوابیده بودم یهو یه چیزی خورد به حنجرم تا دو دقیقه نمیتونستم نفس بکشم یکم بهتر شدم دیدم بچم (یه سالش نشده ) با چاقو پلاستیکی روسرم نشسته داره میخنده هیچی دیگه قرار شد ازین به بعد با زره بخوابم تا تو خواب غافلگیر نشم لایک: کاش به جای چاقو پلاستیکی ساطور دستش بود جواب لایک :نوبت خودتونم میرسه :)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی