loading...
بهترین سایت سرگرمی وتفریح ایران
NAVID بازدید : 9 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

سلام دوستای گلم
این خاطره مال ماه رمضون چند سال پیشه.اون موقعی که ماه رمضون افتاده بود اواخر شهریور
نزدیک ظهر با مامانم از بیرون اومدیم همه هم روزه بودیم مثلا.....
خلاصه دیدم خواهرم پای کامپیوتر نشسته دارم بادوم زمینی سرکه ای میخوره.... توجه کنید سرکه ای .اقا منم حواسم نبود که روزه ایم .نامردی نکردم رفتم سر یخچال 2 تا لیوان اب تگری زدم به بدن.خواهرم هم گفت واسه منم بیار.1 لیوان پر کردم واسش رفتم پیشش همینکه اومدم لیوانو بدم دستش یادم اومد روزه ایم.کلی فحشم داد گفت نمیتونستی بذاری منم بخورم بعدش یادت بیاد؟دیگه قیافشو تصور کنید پدرش درومد تا افطار با مزه ی باقی مونده ی سرکه و نمک تو دهنش.....

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2205
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 131
  • بازدید امروز : 713
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,146
  • بازدید ماه : 3,453
  • بازدید سال : 13,219
  • بازدید کلی : 82,991
  • کدهای اختصاصی