یادش بخیربچه که بودم هرموقع یه سینی چایی تک وتنهامیدیدم دستمومیگرفتم جلودهنه قندون(مثلاکسی نبینه)بعدبااون یکی دستم یه قند برمیداشتم مینداختم بالا...!
اگرم کسی میدید دارم چنین حرکتی انجام میدم سینی رو به بهونه جمع کردن خونه میبردم آشپزخونه بعد اونجا یه قندمینداختم بالا...;-)
شماهم مثه من بودیــــــــــد؟
واقعا چه حالی میداد!
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی