عاغا ما ی پسر عمو داریم ک این چند سال پیش تصمیم میگیره ک روزه بگیره,خلاصه این پسر عموی ما تا بخشایی از روز رو دووم میاره ک یهو احساس گرسنگی میکنه, میره ی لقمه نون پنیر مشت, با یکم چیز میز دیگه و میوهای تو یخچالم درو میکنه. خلاصه زن عموم میره هسته این میوهارو میبینه, از اونجایی ک کسی تو خونه بجز پسر عموی روزه دار ما نبود این زنموم میپرسه این هستها چیه؟!؟!؟
تازه پسر عموی گل ما یادش میا ک چ گندی زده....
حالا اینجاش جالبه ک پسر عموی فوق ای کیوی بنده تا اذان هیچی نمیخوره ب هوای این ک روزش قبوله!!!!
عاغا شما راهنمایی کنید من با این بچه دیگه چجوری برخورد کنم.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی