دیروز رفتیم افطاری خونه دوست بابام ... اینا گفتن که روزه هستن زنو شوهر طوری رفتار میکردن که انگار دارن از فشار روزه غش (قش) میکنن... یخورده که گذشت یهو خانومش گفت جاتون خالی ظهر آب دوغ خیار داشتیم خیلی چسبید تو گرما:) بیچاره شوهرش چایی پرید تو گلوش نمیدونستن چه جوری سوتیو جم کنن:)))) ما هم داشتیم زمینو گاز میزدیم:)))))
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی