loading...
بهترین سایت سرگرمی وتفریح ایران
NAVID بازدید : 17 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

دیشب تو خونه نشسته بودم که یهو مامانم شام آورد. در همین هنگام بابام شروع کرد به تعریف از غذا! مامانمم برگشت گفت: ( امشب یه غذایی پختم که شب عروسیتم نخوردی)! منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم : (بابایی عروسی اولیتونو میگه یا دومی)؟(بابام دو تا زن داره :D ) بله دیگه منتظر چی هستید؟ میخواید ادامشو بگم؟ باشه میگم! بابام در یک حرکت انتحاری منو گرفت از پنجره پرت کرد بیرون منم الان با سر شکسته دست گچ گرفته و پای خراشیده در خدمتتون هستم!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2205
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 50
  • آی پی دیروز : 131
  • بازدید امروز : 1,809
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,242
  • بازدید ماه : 4,549
  • بازدید سال : 14,315
  • بازدید کلی : 84,087
  • کدهای اختصاصی