loading...
بهترین سایت سرگرمی وتفریح ایران
mohamad بازدید : 21 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

یه دفعه خانواده اخبار میدیدند یه دفعه دادادشم گفت: مایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بیا مشهور شدی بیا ببین اخبار داره نشونت میده
منم از خوشحالی در حال طلف شدن بودم 3دفه پام به فرش گیر کرد 4دفه رفتم تو در ودیوار در اخر چشممم به یه اسب افتاد که دندوناشو ارتودنسی کرده بودن وجرم گیری و از این داستانا
من با دندونای ارتودنسیمO_o(اون موقع دندونام ارتودنسی بود)
داداشم:دی
مامانم :)))
وخداوند رنگ قهوه ای را آفرید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2205
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 47
  • آی پی دیروز : 131
  • بازدید امروز : 1,543
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,976
  • بازدید ماه : 4,283
  • بازدید سال : 14,049
  • بازدید کلی : 83,821
  • کدهای اختصاصی