آقا پارسال رفته بویم باغ بابای دامادمون (باغ آلبالو داره)کمک کنیم واسه برداشت محصولش از صب تا ساعت 2 آلبالو چیدیم بعد منو دامادمون عین جنازه رفتیم افتادیم رو چمنا ی چرت بزنیم چشامو تازه گرم شده بود که دیدیم بابای دامادمون داره داد میزنه یا ابالفضل ...یا قمر بنی هاشم...یا باب الحوائج اغا مام عین فشنگ پریدیم گفتیم پیرمردو مار زد رسیدیم گفتیم چییییی شدددده؟ گفت بند کفشم باز شده
ما@-@
مار فرضی:(((((((((((((
صنف محترم کفش و بند کفش:|
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی