یکی از فانتزیام اینه ک وقتی شوهرم باهام قهره از خونه بزنم بیرون و تصادف کنم و غرق خون بشم بعد قاتلم با گوشیم زنگ بزنه به شوهرم و شوهرم بدو بدو با شلوار استرج مخملیه ریونه کتان تنگ لوله تفنگی با زیر پوش ابی بیاد بالا سرمو با بغض چشاشو سوز بده و بگه انصافت کجاست نکبت بلند شو وتو نباید ترکم کنی پاشو د لامصبه پاشو سگ مصب و هم چنان ک لبش میلرزه یقه لباسمو بگیره و داد بزنه و بگه تو رو خدا یه چیزی بگو منم انگشتمو بزنم توی خونم و بعد بنویسم خدانگهد............. بعدم جون بدم و با یک لبخند دار فانیرو وداع کنم
اوووووووف اشکم در اومد
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی