loading...
بهترین سایت سرگرمی وتفریح ایران
mohamad بازدید : 16 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (0)
نشسته بود روی زمین و داشت تیکه هایی رو از روی زمین

جمع می کرد بهش گفتم:

کمک نمی خوای گفت : نه،گفتم: خسته میشی بذار کمکت

کنم دیگه........

گفت : نه خودم جمع می کنم. گفتم :حالا تیکه ها چی

هست؟ بد جوری شکسته شده معلوم نیست چیه؟؟؟

نگاه معنی داری کرد و گفت: قلبم این تیکه های قلب منه

که شکسته خودم باید جمعش

کنم بعدش گفت: می دونی چیه رفیق؟

آدمای این دوره زمونه دل داری بلد نیستند وقتی

می خوای یه دل پاک و بی ریا رو به دستشون بسپری تو

دستشون نگرفته میندازنش زمین و میشکوننش میخوام

تیکه هاشو بسپارم به دست صاحب اصلیش اون دلداری

خوب بلده میخوام بدم بهش،بلکه این قلب شکسته خوب

بشه آخه میدونی اون خودش گفته که قلب های شکسته

رو دوست داره،تیکه های شکسته ی قلب را جمع کرد و

یواش یواش ازم دور شد. و من توی این فکر چرا ما آدما دل

داری بلد نیستیم موندم دلم می خواست بهش بگم خوب

چرا دلت رو میسپاری دست هرکسی؟

انگار فهمید توی دلم چی گفتم و گفت:دلم رو به دست هر

کسی نسپردم اون برای من

هرکسی نبوداینارو گفت و رفت سمت دریا

سهم تنهایی هاش دریایی بود که رازدارش بود.......
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2205
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 131
  • بازدید امروز : 483
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,916
  • بازدید ماه : 3,223
  • بازدید سال : 12,989
  • بازدید کلی : 82,761
  • کدهای اختصاصی