loading...
بهترین سایت سرگرمی وتفریح ایران
NAVID بازدید : 19 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

خیلی ها تصور می کنند « محمد حسین شهریار » بعد از یافتن «ثریا ابراهیمی »

معشوقه دلخسته اش فقط شعر معروف « آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ »

را  سروده است در حالی که این سه غزل ناب در رابطه با عشق نافرجام توسط

استاد شهریار برای خانم " ثریا ابراهیمی " سروده شده است .

(( در شعر کنایه از پری همان ثریا ابراهیمی می باشد ))

 غزل شماره : ۱

باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب

تا کنی عقده ی اشک از دل من باز امشب

ساز در دست تو سوز دل من می گوید

من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب

مرغ دل در قفس سینه من می نالد

بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب

زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است 

 بیم آن است که از پرده فتد راز امشب

گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان

 پر چو پروانه کنم باز به پرواز  امشب

کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ی ناز

بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب

شهریار آمده با کوکبه ی گوهر اشک

به گدایی تو ای شاهد طناز امشب

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2205
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 131
  • بازدید امروز : 583
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,016
  • بازدید ماه : 3,323
  • بازدید سال : 13,089
  • بازدید کلی : 82,861
  • کدهای اختصاصی