شعر نی دمساز از استاد شهریار :
بنال ای نی که من غم دارم امشب
نه دلسوزو نه همدم دارم امشب
دلم زخم است از دست غم یار
هم از غم چشم مرهم دارم امشب
همه چیزم زیادی میکند حیف
که یار از این میان کم دارم امشب
چو عصری آمد از در گفتم ای دل
همه عیشی فراهم دارم امشب
ندانستم که بوم شام غمگین
به بام روز خرم دارم امشب
برفت و کوره ام در سینه افروخت
ببین آه دمادم دارم امشب
به دل جشن و عروسی وعده کردم
ندانستم که ماتم دارم امشب
درآمد یار و گفتم دم گرفتیم
دمم رفت و همه غم دارم امشب
به امیدی که گل تا صبحدم هست
به مژگان اشگ شبنم دارم امشب
مگر آبستن عیسی است طبعم
که بردل بار مریم دارم امشب
سر دلکندن از لعل نگارین
عجب نقشی به خاتم دارم امشب
اگر رویین تنی باشم به همت
غمی همتای رستم دارم امشب