هرجای این قصه را میخوانم خیس است. نمیدانی وقتی که با بی رحمی هرلحظه قلبم را میشکستی تمام ذهنم یخ میزد.افسوس! چه روزها که خیالم میگفت تو ازتبار وفادارانی وچه ساعتها صرف اندیشیدن به تو میشد.اما حاصل من،اشکهایی شد که غصه هایم راتازه تر میکرد. برسر دوراهی هستم ، یک راهش را سکوتی تلخ فرا کرفته وراه دیگر را احساسی یخ زده. اگرتو بودی کدام مسیر را انتخاب میکردی؟
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی