خدايا ...
اين روزها روحم نيز خسته و شکسته است...تنها با خودش خلوت ميکند،زانوهايش را بغل ميکند و ميگريد،پشت به دنيا کرده،واقعا خسته است و ميگويد من ديگه بازي رو ادامه نميدم ...من رو ببر...
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی