اغا دايي من مسافر كشه.ديروز رفته بود مسافر كشي 4مسافر جوون سوار ماشينش ميشن خلاصه وقتي كه به مقصد رسيدن هر4تا مسافر باهم بلند ميشن و ميان جلو كه كرايه رو حساب كنن يكي از اين جوونا داد ميزنه: يك دو سه...خلاصه فرار ميكنن و اين دايي بدبخت ما حلقش باز موند
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی