گمشده بودم ، غرق در كثافت شهر، آمدي از نورم كردي ، دستگير بي دستي ام شدي!
روي شانه هاي ضريحت گريستم و دخيل پنجره فولادت ، طلايم كرد، حالا ياريم كن كه تا عطر معرفتت را دريابم
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی