يروحي الردي رادچ عود تردين؛
ثوبه ومن مياه الجهل تردين؛
ما تردين لن كل وكت تردين؛
حنظل عز ولا بالعار ميه؛
ای جان من بدخواه میخواست تو ردای بدخواهی را بپوشی هم ردای بدخواهی اش را بپوشی و هم از آب نادانی اش سیراب بشی ولی تو نخوردی به خاطر اینکه تو تلخی سربلندی را به خفت و عاری سیراب شدن ترجیح میدهی .
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی