به سلامتی مادر....... وقتی کلاس5 بودم مامانم پاشوعمل کرده بود(حالش خوب نبود)پلو عدس درست کرده بود دیررسید به غذاش.ته دیگش سوخته بود.منم عاشق ته دیگ.ازمدرسه اومده بودم.منم هی غرغرغرغر که توکه بلدنیستی چراغذادرست کردی... خداییش مامانم ناراحت شداما به روخودش نیاوردو بااون حال بدش رفت واسه من سیب زمینی سرخ کرد.......3سال بعدوقتی واسه اولین بارمن پلوعدس درست کردم.بااینکه شفته بود.شوربود.سوخته بود.مامان باجون ودل خورد وگفت خیلی خوب شده...... شرمندتم مامان........ به سلامتی صبروتحمل ومهربونی مامانا صلوات............... همین......!!!!!!!!!
هیچوقت واسه عشقتون مغرور نشید، من وقتی باهام نرم شده بود زدم تو پرش بعد دیگه بیخیالم شد! باو غلط کردم
به سلامتی اونایی که امروز رفتن چون دلشون دیروز میخواست!
هوای امروز گرفته بود.شاید فردا بیان...
اگه هوا خوب بود...
یادمه بچه بودم رو گونه کسی مژه میدیدیم میگفتم چشمتو ببند و آرزو کن و یکی از لپاتو انتخاب کن اگه اون لپی رو انتخاب میکرد ک مژه روشه ینی آرزوت برآورده میشه و اگه اشتباه انتخاب میکرد آرزوت برآورده نمیشه...بچگی چ دوران قشنگیه.شمام اینکارو کردین ؟ ^_^
یک بار که تنها بمانی ...
یک بار که بشکند ...
دلت ...
غرورت ...
اعتمادت ..
همین یک بار ها کافیست تا یک عمر ..
از پشت نگاهی ترک خورده به آدمها بنگری ...
انقدر تیز و برنده میشوی که ...
باید تابلوی ورود ممنوع را به خودت نصب کنی ...
تعداد صفحات : 2
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی